طراده‌داران

طراده‌داران


سرگردان بودند
نمى‌دانستند شب را كجا به سر آرند
و من منزلگاه ِ آخرين را بر ايشان در گشودم
زنده‌گانى شوربخت بودند و بر ايشان رحمت آوردم

طراده رانم من
يا قابض ِ جان، اگر خوشتر مى‌داريد.

زمان، نقدينه و سيم ايشان بود
مزد مرا در كيسه داشتند
و نمى‌دانستند با آن چه بايدشان كرد
در هفته‌بازارى غم‌بار سرگشته بودند
چرخ فلكى در گردش نبود
ساعتگر آخرين ساعت
– نخستين ساعت‌شان بهترين نبود –
حساب ايشان را به دقيقه و سال
برشمردم،
آنان را مشتى پشيز بود
صرفه‌جويانه در قُلّك تيره‌روزى بر هم انباشته،
مرا سيم نيكوتر بود
ايشان را سكه‌ى قلبى

طراده‌رانم من
يا قابض جان، اگر خوشتر مى‌داريد.

طعم نان‌شان از دست رفته بود و
آينده‌شان به نهايت رسيده،
هرگز كسى
از گُربَگان ِ غرقه‌ى رود
آرزوى آخرين را باز پرسيده؟

طراده‌رانم من
يا قابض جان، اگر خوشتر مى‌داريد.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.