پروانهای به شیشه میکوبد
در سرمای پاییز
از پشت پنجره
به شوق نور
چیزی نهان نیست
آشکارا میبینم
چشمها
پاها
بالهای مخملی
و شاخکهای نازک پروانه را
کنجکاوم
چه قدر زیبا
چه قدر روحانی ست
– پروانهی جان من –
در برابر نور
ساعتهای عمیق شب
پروانهی ابریشمین
قصه میگوید
با پیامی نرم
از جهانی دیگر
شب بخیر
پروانهی تابستانی.