تا قدرت داری
در اکنون این لحظه
این جهان تاریک را شمعی بیافروز
بخواه روشن شود در هر گوشه
هدف این نبود
و این کار را نکردی
شمع را گذاشتی در نزدیکی مرگ
در غرش خشم توفان
تو قدرت داشتی
در اکنون آن لحظه
این لحظهی زندگی را عاشقانه نگاه کنی
خواب خوابهایت بینیی در گذشتههای گم
تو قدرت داری
در اکنون همهی لحظه ها
همهی لحظههای مستی، زیبایی و رقص فرشتگان را
درک کنی در ساحل در یاچه
تو قدرت داری
در شکم جنگل پنهان شوی
نجوایی در بیابان باشی
نجوایی بر لبهای در حال مرگ
نجوایی بر عاشقان انسان و زندگی.