مرا فروختی | گونار اکلوف

مرا فروختی | گونار اکلوف


آه مادر

می دانم مرا به کجا فروختی

به آن دروازه افراشته

که نامش مرگ است

در این دنیای آینه ای می خواهم با خود چون کودکی در خود

روبرو شوم

با لالایی هایی که مرا بخشیدی

با زیبایی ها و قصه ها

با نگاههای ژرف

شیری که نوشاندی ام

با آغوشی و با بوی عرق دایه ام

 

*

 

انگار دریا بازوانش را بسویم دوره کند

به گردم حلقه کند

در اتاقم

شب هنگام

انگار دریا خود را بر من بیاویزد

با بازوان پر آهنگش

دریا مرا در بر می گیرد

دریا مرا سخت بر خود می فشارد

درباره‌ی مهشید شریفیان

مهشید شریفیان بیورمن، زاده‌ی شهر بوشهر است و رشد یافته‌ی دو شهر بوشهر وشیراز. در ایران، در رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرده است و در سوئد در رشته‌ی علوم اطلاعات و کتابداری فارغ‌التحصیل شده است. اکنون در سوئد، در شهر استکهلم زندگی می‌کند و به کار کتابداری مشغول است. وی شاعر، داستان‌نویس و مترجم زبان‌های فارسی و سوئدی‌ست. از او آثاری در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان نیز به‌زودی منتشر خواهد شد.

2 یادداشت

  1. بسیار زیبا بود. قلمتان مانا بزرگوار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.