وقتی میمون‌ها می‌خوانند | ماسایو کوایکِه

وقتی میمون‌ها می‌خوانند | ماسایو کوایکِه


وقتی جزیره‌ی میمون‌ها را ترک می‌کردم
دو میمون، یکی درشت و یکی ریز، زن و شوهری شاید،
روی دیواره‌ی ساحل ایستاده بودند
و مرا بدرقه می‌کردند
دستان درازشان جلوشان به هم چفت شده بود
در ریزنم شوری که می‌وزید پلک می‌زدند
و با مردمک‌های خاکستری چشمانشان تا مدّت‌ها مرا دنبال می‌کردند.

وقتی به یاد جزیره‌ی میمون‌ها می‌افتم
میمون‌ها را می‌بینم که بر لبه‌ی ساحل ذوب می‌شوند.

میمون‌ها تا اعماق نشت می‌کنند، نسبت آنان به هستی ما
نسبت مایه‌ی میسو است به سوپ
جهان را با حضورشان اشباع می‌کنند.

یک بار من در بیمارستان صلیب سرخ شیبویا، روی یک تخت استینلس استیل
میمونی به دنیا آوردم
کوشیدم آن را در شورتم پنهان کنم
امّا فاق من سرخ و پوست‌رفته است.

آیا آن اشیایی که از خروجی غربی ایستگاه شیبویا می‌بینیم
روی امواج شناورند
و به سرچشمه می‌روند
کلّه‌های میمون‌های ریز و درشت نیستند؟

آنان با چشمانی گشاده
لالایی غریبی را یکصدا می‌خوانند
لا لا لا، که لا، که لالی – که لا
میمون‌ها عمیق‌اند، میسوی هستی.

وقتی میمون‌ها می‌خوانند
کارت‌های مترو و اتوبوس کار نمی‌کنند،
کارت‌های اعتباری از کار می‌افتند
چون وقتی میمون‌ها می‌خوانند
نوارهای مغناطیسی خاصیّت جذبشی خود را از دست می‌دهند.

درباره‌ی علی فردوسی

علی فردوسی، رئیس دپارتمان تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه نوتردام در کالیفرنیا

یک یادداشت

  1. در ریزنم شوری یعنی چی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.