میکوشد بیاید به درون
لحظه
میکوبد بر پنجره، هنگام که باید رفت
فراسوی هرچه …

میکوشد بیاید به درون
لحظه
میکوبد بر پنجره، هنگام که باید رفت
فراسوی هرچه …
بر جادّهای پس از باران چالهآبی تیره
در آب کمعمق نارونی متلاطم
برگ مردهای …
وقتی جزیرهی میمونها را ترک میکردم
دو میمون، یکی درشت و یکی ریز، زن …
چه زیاد سالمونها
سکس را دوست دارند که حاضرند خلافِ جریان آبی
که خیره …