فریاد، صدا را به جهش میآورَد
همانگونه که سنگ، آب را
سپس غرق میشود
فریاد، چاقوی تیزِ بیدستهایست
دستها دنبالهی چاقواند
همانگونه که موج خیال میکند که
دنبالهی ساحل است
و امتداد مییابند دستها
در عمقِ آب کسی کشته میشود
مزد سکوت است،
خون زیبای دریاچهی ناشناس.

مزد سکوت
اثری از : ادمون ژَبس سارا سمیعی