هجاها.
الکل ماه دسامبر سرد است، گرفته است.
سیگار تلخ است. یک سیگارِ بیمارستانیاست.
هجاها.
هجاها به کارِ ساختن شعر میآیند.
سطح میز صاف است.
یک قاشق، شکل پیچیدهی آشنا و مطبوعی دارد.
لیوان همانقدر خوشتراش است
که یک خدمتکار بیریا.
در چشمهای شاعر
زنی شکل میگیرد.
یک تن. دو هجا.
فقط پول کافی.
یقهی کت
تا پشت گردن و گوشهای مرد را بپوشاند .
هجاها.