بخواب، خوان کارلوس،
بخواب،
که عشق در گهوارهات
تکان تکان میخورد.
بخواب.
از فرشتگان با تو حرف خواهم زد
از لثههای کوچک شیریات
آنجا که فقط دو دندان میرقصند.
بخواب.
تو تنها نیستی.
پیشانیات از ستارهها پر میشود،
از آن دو چشم همیشه بستهات.
بخواب.
مادر نیست. هیچکس گریه نمیکند.
آرام بخواب.
مرگت یک رویاست فقط .
اگر اندکی برایم صبر کنی
اگر بتوانی در دنج اسباببازیهایت منتظرم بمانی
میتوانیم مرگ دیگری اختراع کنیم آنجا
که برای همهی لبخندهایت
که ناگهان متوقف شدهاند
جا دارد.
نترس.
هیچکسی نمیخواهد تنهایت بگذارد،
خوان کارلوس.
بخواب.