در مستی
زنان، سایه، پلیس و باد
به گردش حلقه میزدند.
رگ مینهاد در خلنگهای بنفش
سرگیجه، در خلوص.
گل خشمگین شبنم
آبی بود در گوشهایش.
گلهای سرخ، مارها و قاشقها زیبا بودند
وقتی در دستهایش میماندند.
در مستی
اثری از : آنتونیو گاموندا محسن عمادی