منظر از آن من است
چرا که چشم نظاره مال من است.
پرنده مال من است
چرا که گوش سمع از آن من است.
عشق میورزم با دستهایم
به آنچه اینجا-بودنم به من بخشیدهاست.
در سبزی عالمگیر
من بودنِ خویشتنام،
خود نیستم.
در لغتنامهی شعرم
تنها دو واژه یافت میشود
که یکی، خواهرِ دیگری است:
صبح و فردا.
احساس میکنم که فضا، زندگیاست
و زمان، مرگ.
و من انبوهِ ستارگان را
در میانِشان جا میدهم.