آه، سرگیجهی هذیان!
جاذبه مجذوبم نمیکند
به تناوب خاکم و آتش
هوا و آب
و دوباره خاک و آتش.
جان چیست؟
تن چیست؟
هنوز منفصل؟
به چشمان سبز مرگ چشم میدوزم
و حفاریام میکند
این فاصله از او
که دلم را ربود.
تنها از دوزخ
درّندهی نوشین
آرام
صدایم میکند.

آه، سرگیجهی هذیان!
اثری از : محسن عمادی کلارا خانس