چشمها
حرف میزنند
یا همینکه خود را میگشایند
هرچه باقی مانده را
بیرون میریزند.
چشمها،
نه کلمات
چشمها،
نه پیمانها.
با چشمانم کار میکنم
در ساختن
در تعمیر
در بازسازیِ
چیزی شبیه آینهای انسانی
یک شعر انسان
یک آواز بعید از جنگل.
چشمها
اثری از : آلخاندرا پیزارنیک محسن عمادی