چرا آن تصویر
چنین به دنبالم دوید؟
میان گودالهای گل و لای
تنههای خشک درختان
و دامچالههای مرداب…؟
به طلسمی که کور میکرد،
تنها با یک حرکت
مرهمِ معطرِ نخستین انکار را
منسوخ کرد.
تمام بسترهای تن
لبریزِ آب حیات
بر جادههای گزیدهی سکوت
بذر شقایق میکاشتند.
خرمنکوبهای تند آتش
سرما را به آخر میبرندند
و من
گریز از یخ را
بدانها پناه میبردم.
چرا آن تصویر چنین به دنبالم دوید؟
اثری از : محسن عمادی کلارا خانس