تنها زمان حال خاطره دارد.
آنچه بوده، ناشناخته است.
مردگان همیشه بین خود جابجا میکنند
اسمهاشان را، شمارهها را، یک، دو، سه…
تنها آنچه خواهد بود، وجود دارد.
آنچه اتفاق نیافتاده
آویزان از شاخهی درختی به دنیا نیامده
نیمه شبح.
تنها تن کرخت من است
واپسین ظهور یک پیرمرد، یک سنگ.
اندوهام، صدای سگهای بدنیانیامده را میشنود
که پارس میکنند
به کودکان به دنیا نیامده.
آه، تنها آنها خواهند بود.
ما، ساکنان این لحظه
رویای شبایم
نزار
که با هزار پا
به هرسو میدویم .
ساکنان این لحظه
اثری از : محسن عمادی نیکیتا استانسکو