تویی که نبرد کردی با مفتشان
رهایمان کردی.
عکسهای فوریمان
نشسته بر قفسههای مشبک ذهنمان
به زیر آب میروند:
میآیند
ماهیهای بیدندان
تا لبههای تیز را بجوند.
هنوز
هرچه نامشهود، ناپیداست،
و جیبهای بزرگسالیمان
هیچ
از سنگهای کودکی خالی نیست.
هنوز
چون همیشه
سکوت را
کفایت نمیکنیم.
همین مکان حسرتهای مدون اما
بر ما عیان میکند
که هستیم و
چه در توانمان هست و
نیست.
تویی که نبرد کردی با مفتشان
اثری از : لین کافین محسن عمادی