به من میرسد تشویشی مرموز
که به ظرافت در هوا
برگی افتاده به جا مینهد.
وضوحِ بیجانِ پارک متروک،
و آبی که روانه میشود
در فوارهی خوابگرد.
و بیشک، وجود داری ای یار،
و حرکت میکنیم
در کلماتی محرم
که جهان را میبافند.
اثری از : محسن عمادی گابریل زید
به من میرسد تشویشی مرموز
که به ظرافت در هوا
برگی افتاده به جا مینهد.
وضوحِ بیجانِ پارک متروک،
و آبی که روانه میشود
در فوارهی خوابگرد.
و بیشک، وجود داری ای یار،
و حرکت میکنیم
در کلماتی محرم
که جهان را میبافند.