همین چند وقت پیش

همین چند وقت پیش


همین چند وقت پیش بود،

دم صبح،

پرنده های سیاه روی سیم تلفن منتظر بودن،

و من ساندویچ دیشبم رو

که یادم رفته بود می خوردم.

ساعت شش صبح،

یکشنبه ای آروم.

یه لنگه کفشم سر بال،ا

وایساده بود یه گوشه.

یکی دیگه هم یه وری،

افتاده بود یه گوشه ی دیگه.

بعله، بعضی زندگی ها ساخته شدن،

که ضایع شن.

درباره‌ی فرشته وزیری نسب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.