یک شب تابستان
و دختران از رازهایشان میگویند
از تصادفهای عمدی
از صندلی عقبی ماشینها.
خیلی زیاد، خیلی کم.
یکی به درون خانه میخزد،
به تختی زیر سبدی آویزان
از سمانهای کوهی،
آنجا که اعصار بزرگ در حال مردناند.
شب تابستان
اثری از : رینا کاتایاوئوری محسن عمادی