وزن مه نمدار نوامبر، چراغهای دور خیابان را نزدیک میآورد،
پنجرههای خانهی روبرو به صورتهای فلکی میمانند.
و علاوه بر اینها، هجاهای بیشمار
کودکان به دنیا نیامدهی عوالم بالقوهشان.
انگار اینجا در مه ایستاده بودم چون نخستین موجود
که به نیتی مرموز بر خاک میایستد
از دل لای و لجن
بر صخرهای پنهان کنار دریای نخستین
و آهسته آهسته دمام را
حلقه میکردم
به شکل نخستین واژه:
جز این دم، شاید آغازی در کار باشد
هنوز خاموشتر.