چشمها باز میشوند:
اتاق از نورهای تازه
آکنده است.
پرده را میکشم: بیرون برف میبارد.
در پیش رو: کار روز.
به میان آنچه هنوز به دید نیامدهاست
نوری دیگر
در مسافرت است.
نوری دیگر
اثری از : محسن عمادی کای وستربرگ
اثری از : محسن عمادی کای وستربرگ
چشمها باز میشوند:
اتاق از نورهای تازه
آکنده است.
پرده را میکشم: بیرون برف میبارد.
در پیش رو: کار روز.
به میان آنچه هنوز به دید نیامدهاست
نوری دیگر
در مسافرت است.