نخست
از کودکی
یک تصویر و یک بو
که از پلههای چوبی ایوان میآیند
در آفتاب.
کاری نکردم
برایم اتفاق میافتد
اغلب سالهای بعد بود
چنان حقیقی با جهان.
آنگاه تصویر تکانی خورد:
پشهای را حبس کردهبودم در کف دستم.
بالهایش را کندم.
تماشا کردم
قدمبرداشتن مضحکش را
بر پلههای داغ.
اتفاق
اثری از : محسن عمادی کای وستربرگ