صدایی که اتاق را میانبارد
موسیقی خوانده میشود،
آرشههای کند،
شادیهاشان را میسرایند
محزون چون مویه،
چراغ خیره نگاه میکند
گرد، آبستن
از آنچه به زبان در نمیآید.
دیگر به پیشرفت باور ندارم
ولی حتی یک روز
نمیتوانم نیاز این تن را
به تنهایی برآورم.
تنها میتوانم به زمین برگردم
بذر سیبزمینی بخرم
شاید چیزی بروید و ببالد
که غزال گورش
خواهد خورد.
موسیقی
اثری از : محسن عمادی هانّو ماکهلا