برهنه خواهم شد.
کار دیگری از من بر نمیاید
تا اتاقهای قدیمی و نور ماه بیافتند بر پشت من
تا اتاقهای بسیار و سفرها فروبریزند
پوست میکنم بهارها را
بهاری که برگهایش زود بر درختان میرویند
و آن بهار دیگر، بهار تاریکتر و
آن دیگری، هنوز تاریکت.ر
عریان میکنم دریا را
وقتی دندانهایم به هم میخورند
عریان میکنم خویش را
برقایقهایی از پوست درختان
و آخرین بادبان محو کودکیام را
عریانم من
اما تو
هنوز اینجایی.

بادبان
اثری از : محسن عمادی پنتی ساریتسا