دستهی بالها- منتظر ورود تواند. در بگشا و آنها از دلم پر میگشایند و میشکوفانند تاج برگ بو را بر سرت آوازهای نقرهفام سر میدهند. جز لبخند، چیزی نخواهی دید.
هزاران بار اتفاق افتادهاست هربار آنجا ایستاده بودی و لبخند میزدی.
اثری از : محسن عمادی پنتی هولاپپا
دستهی بالها- منتظر ورود تواند. در بگشا و آنها از دلم پر میگشایند و میشکوفانند تاج برگ بو را بر سرت آوازهای نقرهفام سر میدهند. جز لبخند، چیزی نخواهی دید.
هزاران بار اتفاق افتادهاست هربار آنجا ایستاده بودی و لبخند میزدی.