ماه جوانیام
همیشه پریدهرنگ بود،
لاغر بود،
خمیده بر ستارگان
یا پراکنده بر ابری،
خسته.
حالا،
هر غروب که بیرون میروم
ماه کامل است،
ناف فراخ آسمان شمالی
کمی قناس، کمی خارج از مرکز
ولی محافظت شده به پیه
در برابر سرما.
و هرگز برنمیگردد.
اثری از : توماس آنهاوا محسن عمادی
ماه جوانیام
همیشه پریدهرنگ بود،
لاغر بود،
خمیده بر ستارگان
یا پراکنده بر ابری،
خسته.
حالا،
هر غروب که بیرون میروم
ماه کامل است،
ناف فراخ آسمان شمالی
کمی قناس، کمی خارج از مرکز
ولی محافظت شده به پیه
در برابر سرما.
و هرگز برنمیگردد.