آسایشام را
حریصترم از مورچهای
برای تیغهی علف.
دستی
اگر به من نزدیک شود
نزدیکتر
شاش مورچه بر او میپاشم.
هستیام
با شاخکهای لرزان
به تمامی بلند میشود روی دو پا.
شکمام قوس بر میدارد به جلو.
زیر عدسیها
بغضم را میتوانی ببینی
با تمامی شکوهش.
زیر عدسیها
اثری از : رابه انکل محسن عمادی