بذری جوانه میزند در سرم
میمکد مغز حیات و جریانش را.
رنگ خون به خود میگیرد کلاهخودم
و میدانم
در جنون به آخر میبرم
روزهایم را.
نه حلقهی گلی بر گور و
نه صلیبی با کلمات نور.
باد شمال و
شب زمستانی.
و جوشش شیره
زیر سطح یخ.
اثری از : المر دیکتونیوس محسن عمادی
بذری جوانه میزند در سرم
میمکد مغز حیات و جریانش را.
رنگ خون به خود میگیرد کلاهخودم
و میدانم
در جنون به آخر میبرم
روزهایم را.
نه حلقهی گلی بر گور و
نه صلیبی با کلمات نور.
باد شمال و
شب زمستانی.
و جوشش شیره
زیر سطح یخ.