زمین زیر پایم ساییده میشود
وقتی به تنهایی فرود میآیم، بدون مقصدی
در میانِ سحرِ ماه
و لوحِ غول آسایِ برف
خلاء سیاه شده از سرما
جبههها خالی روبروی چهرهام
نوازندگان جان میدهند با صورتهایی کاغذی
نوزادان پا میگذارند به دنیایِ مِه آلودِ آبرنگی
شبتابی فسفری با نقطهای آبی
شتابان گرد میآورد باد را
پر توان غوطه میخورد، غرقه میشود
کوک میزند رو اندازِ برف را
آه، رژهٔ سیاهِ اقاقیا
این چند وقت تحت تاثیر هیچ توهمی نبودهام
این راهیست که امشب رفتهام
در انجام وظایفم شکست خوردهام در سرِ هر پیچ
که این مسیر درست نیست
برای هیچکس سودی ندارد
باز درماندهام که راهی دیگر بیابم
ردِ شکافی سپید به باریکیِ برگ
در آسمانِ بلورینِ چلچراغی شیری
برف میسازد آنچه را که تنهاتر از اقیانوسی میبینمش
با لغزشهای بی وقفهاش.
رهسپار راهی متفاوت
اثری از : کامیار محسنین کنجی میازاوا