شعر به دنبال تلالو است

شعر به دنبال تلالو است


شعر به دنبال تلالو است،
شعر جاده‌ای شاهانه است
که ما را به دوردست‌ها می‌برد.
ما می‌جوییم تلالو را در ساعتی خاکستری،
در ظهر یا در تنوره‌های سپیده دم،
حتی در اتوبوسی، در ماه نوامبر،
وقتی که کشیشی کهنسال در کنارمان سر تکان می‌دهد.

پیشخدمتی در رستورانی چینی هق-هق زیر گریه می‌زند
و هیچکس نمی‌تواند که فکر کند چرا.
چه کسی می‌داند، شاید که این هم جُستنی باشد،
مثل آن لحظه در  ساحل،
که کشتی تاراجگری ظاهر می‌شود در افق
و به ناگهان باز می‌ایستد، بی حرکت برای مدتی طولانی.
و به همچنین لحظه‌های سرخوشی عمیق

و لحظه‌های بی‌شمار عصبیت.
طلب می‌کنم که بگذار ببینم.
می‌گویم که بگذار ایستادگی کنم.
بارانی سرد فرو می‌بارد در شب.
در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر من
ظلمتی مطلق
سخت در کار است.
شعر به دنبال تلالو است.

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.