ویرانی جنگل را میشنوی(موریانههای کور در رگهایش) سوزنها و گنجههای پر سایه را میبینی.
خوابی فانی است این. چه بسیار کودکی، پس پشت پلکها.
مثل خرمگس غمگین تابستان، از صورتت بر میداری، پارچهی صوف پشمی مادرت را
در فراموشی
بیدار خواهی شد.
اثری از : آنتونیو گاموندا محسن عمادی
ویرانی جنگل را میشنوی(موریانههای کور در رگهایش) سوزنها و گنجههای پر سایه را میبینی.
خوابی فانی است این. چه بسیار کودکی، پس پشت پلکها.
مثل خرمگس غمگین تابستان، از صورتت بر میداری، پارچهی صوف پشمی مادرت را
در فراموشی
بیدار خواهی شد.