وارد آسانسور شديم هردو تنها
به هم نگاه کرديم و اين همه چيز بود
دو زندگی يک دقيقه سرشاری سعادت
طبقهی پنجم او بيرون رفت و من به بالارفتن ادامه دادم
میدانستم که ديگر او را نخواهم ديد
که ديداری بود يکبار و برای هميشه
که به دنبالش اگر میرفتم مردی مرده بودم در ردپاهای او
و به سوی من اگر برمیگشت
تنها در جهان ديگر ممکن بود.