گلی آبی رنگ برای تو برگزیدم
از سمفونی امواج مرده بر ساحل
از سوخته بلورین مدار جغرافیایی دره
از رطوبت كلاله ذرت
از بوهای شیرین برگهای پوسیده
از ترانههای حزن آلود صدفهای دریایی
تا با آخرین نفس گلی پژمرده
شرح پریشانی قلبم را
با تو حکایت کنم
آه، غنودن بدون در آغوش کشیدن تو
بدون تماشای سر تو بر بالش من
چه گردابی خواهد شد
وقتی که به خوابی عمیق فرو میروی
بامداد
بدون گفتن صبح بخیر به تو
بدون بوسیدن شراره لبهای تو
چه بامدادی خواهد شد
گلی بی پناه را
گل پژمرده لانه سرنگون شده پرستوی مهاجر را
گهواره سینهام را
نجوای نسیم را
ستاره بیشمار مردم چشمام را
گل آبی رنگ عشقی شكست خورده را
گل گریان مجسمهای فراموش شده در پارك را
ماتم دشتهای لم یزرع را
سه سیم ساکت آیندهای شكسته را
گل ستمگر تن به بوی تو آغشتهام را
گل سر سخت جدایی را
گل تنهای دلبستگی را
برای تو به ارمغان آوردهام
تا آن زمان که فراموشم كردی
مانند غم سنگین عشقی
بر یقه پیراهنات بماند.