در خانهای بسیار روشن زندگی میکنم، بیهدف
همهجا سر میزنم، به همهی اتاقها میروم
پردهها کشیدهاند، آنها را کنار میزنم
و پردههای دیگری میبینم، پردههای پر چروک و خشخشی
کشیده و شقورق، سوراخ، نخنما
دودی رنگ از غبار و عنکبوتهای مخملی
آویخته با کمی عطر و بوی چای
هر پرده را که کنار میزنم اطرافم نا آرام
و کمنورتر میشود
در عمق تاریکی پنجرهایی را باز میکنم
نمیدانستم که میتوانستم پرواز کنم، هر چند بالهایم
درد طاقتفرسایی دارند.
خانهای بسیار روشن
اثری از : تون تلگن شهلا اسماعیلزاده