بیرون در،
در کمین در سایه ها،
یک تروریست هست.
این توصیف غلط است؟
بیرون در،
در پناه سایه ها،
یک مبارز آزادیخواه هست.
من درست نفهمیده ام.
بیرون، در انتظار در سایه ها،
یک جنگ طلب دشمن هست.
آیا کلمات چیزی نیستند
مگر پرچم هایی تردید افکن و در اهتزاز؟
بیرون در شما،
مراقب در سایه ها،
یک رزمجوی چریک هست.
خدا کمکم کند.
بیرون، در مبارزه با تمام سایه ها،
شهیدی ایستاده است.
من چهره اش را دیدم.
حالا دیگر هیچ کلمه ای نمی تواند کمکم کند.
درست بیرون در،
گمشده در سایه ها،
بچه ای هست شبیه بچه من.
یک کلام با شما.
بیرون درم،
با دستانی چه استوار،
چشمانی چه سرسخت،
پسری ایستاده است که شبیه پسر شما هم هست.
در را باز می کنم.
می گویم بفرمایید تو.
بیایید و با ما شام بخورید.
بچه وارد می شود
و با دقت، دم در،
کفش هایش را در می آورد.