منم که می زنم درها رو
یکی بعد از اون یکی، درها رو
من رو نمی بینن چشم های شما
مرده ها رو که نمی بینن اون چشما
از مردنم توی هیروشیما
ده سالی شده
دختری هستم هفت ساله
بزرگ نمی شه که بچه مرده
اول موهام آتیش گرفت
چشم هام سوخت و زد بیرون
شدم یه کپه خاکستر
خاکسترهام پخش شد تو آسمون
من واسه خودم هیچی نمی خوام ازتون
آخه یه بچه که مثل یه کاغذ سوخته
آب نبات هم نمی تونه بخوره
می زنم درهای خونه هاتون رو
عمو، عمه… لطفا یه امضاء بده
تا نکشن بچه ها رو
تا بتونن بخورن آب نبات ها رو.