چه اندک گفتم.
روزها کوتاه بودند.
روزهای کوتاه.
شب های کوتاه.
سال های کوتاه.
چه اندک گفتم.
نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.
دلم گرفت
از شادی،
نومیدی،
اشتیاق،
امید.
آرواره های آن نهنگ
راهم را بست.
برهنه آرمیدم
بر ساحل جزایر مطرود.
نهنگ سفید جهان
فرو داد مرا در اعماق سیاه چال هایش.
و من دیگر نمی دانم
از این همه، کدام یک واقعی بوده است.
برکلی
1969