چه اندک

چه اندک


چه اندک گفتم.

روزها کوتاه بودند.

روزهای کوتاه.

شب های کوتاه.

سال های کوتاه.

چه اندک گفتم.

نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.

دلم گرفت

از شادی،

نومیدی،

اشتیاق،

امید.

آرواره های آن نهنگ

راهم را بست.

برهنه آرمیدم

بر ساحل جزایر مطرود.

نهنگ سفید جهان

فرو داد مرا در اعماق سیاه چال هایش.

و من دیگر نمی دانم

از این همه، کدام یک واقعی بوده است.

برکلی

1969

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.