مرثیه

مرثیه


ابرهای پرواز، بادبان های شوق، یاران درختان

.بر گنبد آسمان

در برابر دستانی بسته، سری رنج دیده، خم می شود سرم

گرسنه است آغوشم.

پرنده دراز سیاهی که زیر پایت شنا می کند:

قلبم.

چگونه از دامن عصبیت به جنگل های زرین بگریزم،

آی ابرهای پرنده.

چگونه خراب، اندوهناک، بازگردم

به سیال بودنتان، به پروازتان؟

دستانم میخ کوبیده، صلیبی به دنبالم،

ماموریت مرگ.

پس این خاکِ  نکاشته

توده می شود،

سخت می شود.

شهرها در آتش اَند.

به روی خاک، منم گور خودم؟

منم امید خودم؟

آی ابرهای خاموش! از کنارم گذر کنید، ای نورهای غوطه ور،

سایه های دور.

نامتان را می نهم ایمان. نامتان برای من: اندوهِ غبار،

تابوت، انسان.

سپتامبر 1942

درباره‌ی کامیار محسنین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.