بیا و گریه نکن
کودکی از دست رفت.
جوانی از دست شد.
ولی زندگی از دست نرفت.
اولین عشق به سر آمد.
دومین عشق از سر و.
سومین عشق به سر شد.
ولی دل به راه خویش میرود
از دست دادهای بهترین دوستانت را
به هیچ سفری نرفتی.
نه خانهای داری، نه کشتی یا زمینی.
ولی به دریا خیره میشوی.
بینقصترین کتاب را ننوشتهای
بهترین کتابها را نخواندهای
آنقدرها عاشق موسیقی نبودهای.
ولی صاحب یک سگ هستی.
چند عبارت ناگوار
با لحنی آرام، تو را رنجانده
هرگز، هرگز آنها درمان نکردهاند
ولی شوخی چطور؟
در سایهی این جهان عوضی
قصد عدالتی در کار نیست
تو تنها اعتراضی محجوب را نجوا میکردی
ولی دیگران خواهند آمد.
در نهایت، باید خودت را پرت کنی
یکبار و برای همیشه به میان آبها
حالا تو عریانی،
روی شنها، در باد
بخواب پسرم!