من و عشق به هم نمي آييم

من و عشق به هم نمي آييم


من و عشق به هم نمي آييم

آب مان به يك جو نمي رود

مرا چون قطره آبي سرد

وحشت زده مي كند

من هم چون بختكي بر سرش فرود مي آيم.

 

من و عشق به هم نمي آييم

اينك آب مان به …………

 

عشق،
به دنبال
رهايي

هيجان

و عمل است
 

چشمان من اما
در زمان بي زماني

به دنبال آسمان و فضاست

 

من و عشق

اينك امكان ندارد!

درباره‌ی صابر مقدمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.