۱
در کتاب چهارم جنگهای پلوپونزی
توسی دید در میان قصههای بسیار
حکایت لشکرکشی ناموفق خویش را میگوید
در خلال صحبتهای طولانی ویراستاران
نبرد به محاصرهی طاعون در می آید
در تار انبوه دسیسه های سیاسی گرفتار میشود
این حادثه انگار سنجاقی است
در جنگلی.
معبد یونانی آمفی پولیس
به دستهای براسیدس می افتد
که توسی دید دیر به کمک میرسد
پس زادبومش را به کفاره میپردازد
با تبعیدی برای همه عمر
تبعیدی های همه ادوار
قیمتش را میدانند
۲
در عمده جنگهای اخیر
اگر چنین اتفاقی بیافتد
پیش بچههایشان از درد زانوهاشان فغان میکنند
و قهرمانی و بی گناهی خود را ستایش می کنند
آنها زیر دستان خود را متهم می کنند
حسادت همردیفهای خود را
و بادهای نامطلوب را.
توسی دید فقط می گوید
که هفت کشتی داشت
زمستان بود
و به سرعت بادبان بر کشید.
۳
اگر هنر به خاطر موضوعش
کوزه ای شکسته خواهد داشت
روح شکسته کوچکی
با دریغی عظیم
از ما چه برجای خواهد ماند
گریستن عاشقان آیا
در هتلی کوچک و کثیف
وقتی کاغذدیواریها ظهور میکنند؟