بی‌نامی

بی‌نامی


۱ گرمایشان بی‌نام است گرمای تو هم. هیچ‌کس روی درختان اسم نمی‌گذارد من هنوز به درختی برنخورده‌ام که اسمش سی‌بل باشد یا درختی که اسمش جودیت باشد یا درختی به اسم سالومه. نشنیده‌ام که کسی نام گلی را بپرسد بی‌نام از خاک می‌رویند و فروتن مثل گرمای دست‌های تو. ۲ چرا در شهر سانتیاگو پسرها لبخند می‌زنند و درختان با مهربانی به من خوش‌آمد می‌گویند؟ چرا در شهر سانتیاگو خیابان‌ها به آسمان می‌پرند و خورشید در پنجره‌های گشوده زندگی می‌کند؟ چرا در شهر سانتیاگو باد موهایم را با دست‌های گرمش شانه می‌زند و گاه لمس می‌کند گونه و لبم را؟ چرا شهر سانتیاگو مثل پروانه‌ی وحشت‌زده‌ای از من می‌گریزد؟ در دل شهرهای ناشناس یخ‌ می‌زنم. ۳ دستم را دراز می‌کنم در آرزوی لمس، به سیمی مسی بر می‌خورم که جریان برق را در خود می‌برد تکه‌تکه می‌بارم مثل خاکستر، فرو می‌ریزم فیزیک، حقیقت را می‌گوید کتاب مقدس، حقیقت را می‌گوید عشق، حقیقت را می‌گوید و حقیقت، رنج است.

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.