مرگ که میآيد شبيه خرس گرسنهایاست در پاييز مرگ که میآيد همهی سکههای پرزرق و برق را از کيسهی آدم میبرد. میخواهد مرا بخرد و کيسهی در بسته را میقاپد مرگ که میآيد درست مثل خوکی تپل است. مرگ که میآيد مثل کوه يخیاست بين استخوانهای پهن شانه دلم میخواهد از آن در سرشار از کنجکاوی، با حيرت بگذرم ببينم آن کلبهی ظلمت شبيه چيست؟ بعد، از بالای همهچيز نگاه میکنم برادرانه و خواهرانه نگاه میکنم از فراز زمان -که خيلی بيشتر از يک ايده نيست.- به ابديت -فقط يک امکان ديگر- زل میزنم. هر زندگی را چنان گلی میبينم، مثل امری عادی و مشترک ميدانی ازگلهای آفتابگردان و عين مجردی هر نام به آهنگ راحتی در دهان میچرخد برخلاف غالب آهنگها به سکوت تمايل دارد. هر تن از دليری شير است و دفينهای نفيس است خاک را همه چيز که تمام شد، دلم میخواهد از همهی زندگیام حرف بزنم که عروسی بودم در عقد حيرت دامادی که جهان را در بازوانم داشتم. همه چيز که تمام شد، دلم نمی خواهد سرگردان باشم که آيا از زندگیام چيزی ويژه و حقيقی ساختهام. نمیخواهم خودم را در افسوس و وحشت ببينم يا پر از انبوه استدلالها نمی خواهم تا آن را به پايان برم انگار خيلی ساده از اين جهان ديداری کردهام.
دربارهی محسن عمادی
محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلمساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشتهی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانساش را در رشتهی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشتهی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شدهاند. عمادی برندهی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزهی آنتونیو ماچادو و جایزهی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بودهاست و در فستیوالهای شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کردهاست. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.