پدر

پدر


پدر همه‌ی زندگیش را آواز خواند. وقتی جوان بود در ورشو تمام زمستان در کارگاه سرد آواز خواند قلم‌مویش به انگشت‌های آبی و سردش چسبیده‌بود. وقتی برگشت و به مادر گفت دستمزد پرتره‌‌ی عکسی را نگرفته‌ام و فردا نانی در کار نیست دلش می‌خواست لوح نقاشی‌اش را بردارد و آواز سر کند. در کراکو وقتی نود ساله‌شد و در گوشه‌ی کارگاهش با سقف‌های بلند مثل کلیسا مرگ پشت تصویری پنهان شده‌بود می‌خواست همه‌ی صبح را آواز بخواند و همه‌ی عصر را. او با صدای بلند و زیبا آواز خواند مردم روی پله‌ها می‌ایستادند گوش می دادند مبهوت. وقتی مرد و نقاشی‌هایش را از کارگاه برداشتند من شروع به خواندن کردم \”چی کار می‌کنی؟\” دخترم گفت بابابزرگ مرده و تو آواز می‌خونی؟ آنقدر بلند که می‌شه رو پله‌ها شنید؟ و یکی بعد دیگری همه‌ی آوازهایی که می‌خواند وقتی جوان بود وقتی نود ساله بود همراه مرگ منتظر در پشت تصویری در کارگاهی فقیرانه مثل جوانی‌هایش برای آخرین‌بار آواز خواندم میان دیوارها سیاه از دوده آن‌جا که سی سال رنج کشید و آن‌جا که او را برداشتند بی رنج در خواب مرگش چه کسی یک شب آرام بیرون می‌آید از پشت تصویری در گوشه‌ی اتاق؟

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.