قصیده‌ی کبوتران تاریک

قصیده‌ی کبوتران تاریک


بر شاخه‌هاى درخت غار
دو كبوتر ِ تاريك ديدم،
يكى خورشيد بود
و آن ديگرى، ماه.
«- همسايه‌هاى كوچك! (با آنان چنين گفتم.)
گور من كجا خواهد بود؟»
«- در دنباله‌ى دامن ِ من» چنين گفت خورشيد.
«- در گلوگاه من» چنين گفت ماه.

و من كه زمين را
بر گُرده‌ى خويش داشتم و پيش مى‌رفتم
دو عقاب ديدم همه از برف
و دخترى سراپا عريان
كه يكى ديگرى بود
و دختر هيچ كس نبود.
«- عقابان كوچك! (بدانان چنين گفتم)
گور من كجا خواهد بود؟»

«- در دنباله‌ى دامن ِ من» چنين گفت خورشيد.
«- در گلوگاه من» چنين گفت ماه.

بر شاخساران درخت غار
دو كبوتر عريان ديدم.
يكى ديگرى بود
و هر دو هيچ نبودند.

درباره‌ی احمد شاملو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.