پاملا

پاملا


«… سرانجام فرا رسید آن دم
  که انسان باید عمل می‌کرد 
  یا برای ابد در بردگی فرو می‌شد.
»

راس ساعت دو، حیاط رعیتی
در سکوتی موحش فرو رفت
سندان و تلمبه‌ی آب برق زدند
انگار همه چیز اولین قدم را انتظار می‌کشید.
زن به فضای آزاد قدم نهاد.
باد برخاست
پشت سرش
کشتزارها به هوا بلند شدند.

حقیقت دارد، ستاره‌ای آن بالاست، نشسته مثل خزه‌ها بر درختان. زن دریافت اگر استوار قدم بردارد، می‌تواند برای همیشه به پیش برود. خرسند از این خیال، برای خویش سرودی سر کرد. پیچ پویینت، سیلک هوپ، بیور بنت. هرچه در شمال پیشتر می‌رفت، رهاتر می‌شد.ستاره‌ها بشقاب غذاهای خوب می‌شدند، می‌درخشیدند و سکه می‌شدند.

سفیدی خاموش. شب،  تپه را به جلو هل می‌داد
شاخه‌های درختان
با سرهای پشمی کوچکشان
خش خش می‌کردند.
زن احساس پیری می‌کرد
پیرتراز این سایه‌های آشنا بود
که مثل سنجاب‌ها نزدیک نمی‌آیند.
فرورفته تا زانو در بوته‌های تاک،
آن‌ها را می دید که به پیش می‌آیند
علف‌های هرزه را می‌کنند
می‌خندند
حمایل تفنگ‌ها برسینه‌‌هاشان.    

درباره‌ی محسن عمادی

محسن عمادی (متولد ۱۳۵۵ در امره، ساری) شاعر، مترجم و فیلم‌ساز ایرانی است. عمادی در دانشگاه صنعتی شریف، رشته‌ی مهندسی رایانه را به پایان رساند. فوق لیسانس‌اش را در رشته‌ی هنرها و فرهنگ دیجیتال در فنلاند دریافت کرد و تحصیلات تکمیلی دکترایش را در دانشگاه مستقل ملی مکزیک در رشته‌ی ادبیات تطبیقی پی گرفت. او مدیر و صاحب امتیاز سایت رسمی احمد شاملوست. اولین کتابِ شعرش در اسپانیا منتشر شد و آثارش به بیش از دوازده زبان ترجمه و منتشر شده‌اند. عمادی برنده‌ی نشانِ افتخار صندوق جهانی شعر، جایزه‌ی آنتونیو ماچادو و جایزه‌ی جهانی شعر وحشت در اسپانیا بوده‌است و در فستیوال‌های شعرِِ کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا، مکزیک، آمریکا، هلند، آلمان، پرتغال، برزیل، فنلاند و ... شعرخوانی کرده‌است. در حال حاضر ساکن مکزیک است. وی اداره تارنمای رسمی احمد شاملو و نشر رسمی الکترونیکی آثار شاملو از جمله «کتاب کوچه» را بر عهده دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.