دلباختهام به گلی سرخ
به آن دوجین پلکهای مشتاق
بی هیچ نگاهی به زیر.…
نیمسایه
زمین
چنان که بهیمهای
در سایه در کمین است،
و آبها به ماه میرسند…
زیر دستهایم
زیر دستهایم
دریایی از نَفَس
آماس میکند:
سرزمینی آرام و گرم.
پایین، در خون …
روستاهای سوخته
در پشت سر چیزی نیست،
هیچ چیز.
به خاطر بسپار: پس پشتمان چیزی نیست.…
بهار حزن
هنوز غنچهایست حزن.
چون بهار
با غنچههای فروبسته
انتظار میکشد.
و نگاه کن:
غنچهی …