رخوت دراز کشیدن بر روی علفها را دوست دارم، مثل پادشاهی
مراقب هوادارانم. اندامهایم…

رخوت دراز کشیدن بر روی علفها را دوست دارم، مثل پادشاهی
مراقب هوادارانم. اندامهایم…
من تو را دوست دارم. تو آن چه را که نمیتوانی دوست بدار
تواناییهایت …
خودت، آگاهی و بلافاصله
جسارتی که میتوانی داشته باشی
هر از گاهی خودی نشان …
حرف بر سر داشتن نیست، دستِ بالا بر سر گرفتن است
تنها که هستم …
به نازنینم بگو که زیبا بود
با بوسهها بگو، که آن را بهتر بفهمد…
بین زمینِ اعمال ما
و آسمانِ رویاهایمان
مه، تار و پودش را تارتر میکند…
هرآنچه پایان یافته است، آرام به زندگی خود ادامه میدهد
بی سروصدا، چرا که …
آن چه با زمان میکنی
همان کاریست که ساعت دیواری قدیمی مادربزرگی میکند
ساعت …