راستى را كه به دورانى سخت ظلمانى عمر مىگذاريم
كلمات بىگناه
نابخردانه مىنمايد
پيشانى صاف
نشان بيعارىست
آن كه مىخندد
هنوز خبر هولناك را
نشنيده است
چه دورانى!
كه سخن از درختان گفتن
كم و بيش
جنايتىست. –
چرا كه از اين گونه سخن پرداختن
در برابر وحشتهاى بىشمار
خموشى گزيدن است!
نيك آگاهيم
كه نفرت داشتن
از فرومايهگى حتا
رخسارهى ما را زشت مىكند.
نيك آگاهيم
كه خشم گرفتن
بر بيدادگرى حتا
صداى ما را خشن مىكند.
دريغا!
ما كه زمين را آمادهى مهربانى مىخواستيم كرد
خود
مهربان شدن
نتوانستيم!
چون عصر فرزانگى فراز آيد
و آدمى
آدمى را ياور شود
از ما
اى شمايان
با گذشت ياد آريد!