از نفس افتاده و از راه مانده
اسب من از كوهستان اگر
به زير آمد،
مادر! آبش ده و زين و لگام از او بردار
و براى سوارى نو
تيمارش كن.
اشكبارى ِ بسيار اگر
چشمانت را بىفروغ كرده است
و جراحات بىشمار اگر
خطوط رخسارت را بىفروغ كرده است
مادر! به جستوجوى گور من ميا:
وطن ِ آزاد شده
تصوير زندهيى است
از فرزند زندهات.